نام پدر: عباس علي
محل تولد: ورامين
تاريخ تولد: 1343
سال ورود به دانشگاه: 1364
رشته تحصيلي: معارف اسلامي و تبليغ
تاريخ و محل شهادت: 24/1/1366 شلمچه
عمليات: کربلاي 8
قطعهاي از دست نوشتهها: در جبهه شرم از زيستن دارم
خدايا طاقت غم فراق بيش از اين ندارم. خدايا ميدانم که قابل نيستم. ميدانم که حال درون من به مجتبي و سعيد و مرتضيها نميخورد و ميدانم که در مانده و واماندهام. ولي اي خدا، معبودا، معشوقا تو الرحمن الرحيم هستي، دست اين بنده حقير را بگير و مرا به دوستان ملحق ساز.
خدايا هر لحظه که در جبهه هستم شرم اززيستن دارم. وقتي که ميبينم اين بچههاي کم سن و سال کولههاي سنگين را بر دوش ميکشند و سلاح و مهمات را بر دست گرفتهاند و دليرانه و دلاور مردانه قدم برميدارند و همراه گردانهاي رزمي به دل دشمن هجوم ميآورند، تو شاهدي که مو بر بدن من راست ميشود و چقدر اظهار خجالت و شرمندگي از گذشته خود ميکنم که اي خدا، من بيچاره وقتي که به سن و سال آنها بودهام مشغول به چه کاري بودهام و اينها مشغول به چه کار.
بخشي از وصيتنامه شهيد: مادام که مطيع رهبر باشيد، گمراه نميشويد
اي ملت عزيز و اي همشهريان گرامي، نکند که وصيت تمامي شهدا و وصيت من حقير را فراموش کنيد و آن اين است که امام را تنها نگذاريد و مطمئن باشيد مادامي که مطيع اين رهبر و در خط او باشيد گمراه نميشويد. تنها از او دم بزنيد و گوش به فرمان او باشيد. نکند خداي نکرده دست از ياري امام که در واقع ياري قرآن واسلام است برداريد. در دعاهاي کميل، توسل و ندبه فعالتر شرکت کنيد. مسجدها و نماز جماعتها و نماز جمعه را فراموش نکنيد.
شهيد به روايت مادر: با ارزشها زندگي ميکرد
قاسم دانشجوي دانشگاه امام صادق عليهالسلام بود. از طرف سپاه براي آموزش قرآن به روستاهاي اطراف ورامين ميرفت. هنگامي که از اين دو کار فارغ بود، به پايگاه «بسيج مهديه» ميرفت و در آنجا همراه دوستانش انجام وظيفه ميکرد. بعضي وقتها که نگران سلامتي او ميشدم و به او ميگفتم چرا اين قدر کم ميخوابي، شبها تا دير وقت بيداري، بعد از نماز صبح هم مشغول کار ميشوي؟ به صحبتهاي من توجهي نميکرد و همچنان براي بسيج عاشقانه خدمت ميکرد. وقتي ابراز ناراحتي ميکردم، ميگفت: «مادر! من بايد عادت کنم. مگر شبهايي که در خانه نيستم، در رختخواب ميخوابم؟» و من ميديدم که آنها در دنياي ديگري زندگي ميکنند که با عوالم ما فاصلهاي طولاني دارد. آنها با ارزشها زندگي ميکنند و براي زنده نگه داشتن ارزشهاي معنوي است که حاضرند زنده باشند و زندگي کنند و هر گاه لازم باشد براي حفظ اين ارزشها جان خويش را هم بيريا تقديم ميکنند.